فرهنگ امروز/ ستاره جاوید
سردابها تغییر کاربری داده و به تماشاخانه تبدیل شدهاند. بخش خصوصی سالهاست در تلاش است چشم اسفندیار تئاتر ایران را که در کمبود تماشاخانهها یافته، رویینتن کند و این اشکال را از بدنه تئاتر بزداید. اما با وجود همه تلاشها و ایدهها و سردابزداییها، داستان همچنان باقی است. به اعتقاد نگارنده، ناکامی تلاشها در سایه پنج عامل قابل شناسایی و ارائه است:
١. مکانها و ساختمانها و زمینهایی که بهعنوان تماشاخانهزایی، تولید شده و عنوان تماشاخانه را بر پیشانی خود یدک میکشند، با کمترین مطالعه مردمشناسانه و بافتشناسی منطقه، متبلور شده و هر از گاهی هم، برای دلخوشی صاحبان بنا و دوستداران هنر و برای دنبال نخودسیاهفرستادن کارگردانان تئاتر، تماشاخانه دورافتادهای در منطقهای کاملا غیرتئاتری و عاری از استقبال مردمی و حتی قشر مخاطب خاص تئاتر، در اختیار فعالان قرار میگیرد.
٢. هم به دلیل مسافت دور و گاه نزدیک تماشاخانههای تغییر کاربریداده جدید و هم به دلیل عدم شناخت کافی و عدم اطلاعرسانی درست از وجود چنین بناهایی در هر منطقه، معمولا دیده شده که همین سردابها و بناهای متروکه که از روی عنایت فردی یا گروهی، ترمیم و بازسازی شده و با تغییر کاربری، تماشاخانه شدهاند، از دید مردم و علاقهمندان نهان مانده و بارها پیش آمده که ساکنان محلی از وجود تماشاخانه در محله خود بیخبرند.
٣. به دلیل عدم استقبال و عدم اطلاع از حضور چنین بناهای نوظهوری، طبیعتا حمایتهای مردمی و اقتصادی برای حفظ و بقای چنین بناهایی مبذول نمیشود و آنچه میبینیم، اینکه بناهای جدید و تغییر کاربریداده که قرار است در چشماندازی بلندمدت با افق رونق اقتصادی، میزبان مردم و گروههای تئاتر باشد و سکویی شود برای معرفی و ارائه هنرهای جوان و نمایشی، متولد نشده به دلیل عدم رونق اقتصادی، فرتوت شده و به رکود قبل بازمیگردند با این تفاوت که نوستالژی یک تماشاخانه نوظهور به شناسنامه آنتیک ساختمان یا بنا اضافه میشود.
٤. در خوشبینانهترین حالت که بناهای جدیدالتأسیس به فهرست تماشاخانهها و سالنهای تئاتر اضافه میشود و بودجهای عمومی و غیرخصوصی از نهاد شهرداری، وزارت ارشاد یا هر بخش دیگری صرف این امر میشود -و مثالها زیادند- هم میبینیم که به دلیل عدم بررسی ژئوجغرافیایی صحیح منطقه و عدم شناخت مردم از حضور چنین مجتمع و عدم استقبال عموم مردم و انتخاب محل دورافتاده و خارج از دسترس به امر تماشاخانه، سبب میشود ساختمانی نو متولد شود و مدتی هم چرخ اقتصادیاش بچرخد و ناندانی عدهای شود، اما درنهایت آنچه یافت مینشود، رونق تئاتر و آشتی مخاطب با ژانر هنرهای نمایشی و رکود این مجموعهها پر از پرت و صرف هزینههای بالاست. ٥. در پنج سال اخیر، سردابهایی تماشاخانه شده و نه به اندازه بلندی قامت این بناها، بلکه برای خالینبودن عریضه و منتگذاردن بر سر تلاشهای بخش خصوصی، سالی یکی، دو نمایش پرت و بیمخاطب در این سالنها به روی صحنه رفته و بیهیچ خروجی شایستهای در شأن و قامت تئاتر ایران، به کار بیهیجان خود پایان داده و سوتوکورتر از پیش، به دوران متروکه شدن بازگشتهاند و تنها پاسخ کاذبی ایجاد کردهاند برای توقع پیری که سالهاست بر پیکره تئاتر و مخاطبان آن سنگینی میکند: توقع برخورداری از سالنهای نمایش مناسب و در شأن مخاطبان تئاتر که حق طبیعی تئاتر و هنرهای نمایشی است و مثل چشم اسفندیار، بر بدنه رویینتن اسفندیار تئاتر ایران، دهنکجی میکند.
روزنامه شرق
نظر شما